-
استحضار دارید که قیمت تمام شده در صنعت بیمه بر خلاف سایر صنایع در پایان فروش محاسبه می شود. قیمت تمام شده کالاهای ملموس حاصل تجمیع هزینه های خرید مواد اولیه، انرژی، حقوق و دستمزد، حمل و نقل و غیره است که تولید کننده داده های آن ها را دارد و قیمت تمام شده را تعیین و به آن سودی اضافه می کند. در رقابت بازار تولید کننده تلاش می کند هزینه های تولید را (اگر منصف باشد که کیفیت را کم نکند) کاهش دهد و حتی از بخشی از سود خود بگذرد. امّا در بیمه این گونه نیست و بیمه گر بر اساس تجارب گذشته (آمار) و احتمال آینده و لحاظ قاعده اعداد بزرگ، نرخ حق بیمه ای را تخمین می زند؛ که این مهم به عهده محاسب (اکچوئری) است. سپس با مشاهده رفتار بازار بیمه و وضعیت رقبا ممکن است نرخ خود را تعدیل کند. در نتیجه در پایان کار ( به طور معمول در پایان سال مالی) است که بیمه گر می تواند قیمت تمام شده کالای خود را محاسبه کند و از آن برای تخمین نرخ آتی استفاده کند. در گذر این فرایند اگر داده های مختلف ثبت نشده باشد و اطلاعات کافی وجود نداشته باشد، بیمه گر به ناچار به برآورد های ذهنی کارشناسان خود مراجعه می کند و به عبارتی به شکل « حسی» نرخی را تعیین می کند و چون مبنای محاسباتی مستحکمی ندارد ممکن است دست به کارهای دامپینگ شدیدی بزند که نمونه های آن و عاقبت کار را مشاهده کرده ایم. اگر می پذیریم که کار بیمه گری فن است و علم نیست، پس ناچاریم از علوم دیگر به بهترین وجه برای ارتقا مهارت (فن) خود استفاده کنیم. اگر کار بیمه گری را امور فنی یا مهارت در اداره یک تعاونی بدانیم که اعضای آن را بیمه گذاران تشکیل می دهد؛ وظیفه مدیر تعاونی (بیمه گر) ایجاد تعادل میان اعضای خود است و تصدیق می فرمایید که کار آسانی نیست. بنابراین بدون عدد و رقم به یقین نمی توان گفت در این خصوص حذف تخفیف ها درست است یا غلط. امّا برای حفظ تعادل میان اعضای تعاونی (بیمه گذاران) و نگهداشت و مشارکت ایشان حتی المقدور باید منصفانه عمل کرد؛ و اکنون به دلیل نبود یا کافی نبودن اطلاعات به طور « حسی» حذف تخفیف ها در نظر گرفته شده است و در کاووش داده ها (داده کاوی) شاید راهکار دیگری غیر از حذف کامل یا جزیی تخفیف ها پیدا شود.