-
از زبان دیگران
از زبان جناب آقای منصور مژدهی @Mansour.Mozhdehi:
جناب آقای نصراله طهماسبی آشتیانی در خرداد ماه 1348 دیپلم ریاضی خود را از دبیرستان ناصرخسرو تهران گرفت و در آبان ماه سال 1349 همراه با اولین گروه دانشجویان مدرسه عالی بیمه تهران وارد آن مرکز آموزشی شد و در سال 1353 موفق به اخذ مدرک کارشناسی بیمه از آن مدرسه شد و پس از اتمام خدمت سربازی خود در خرداد ماه سال 1355به استخدام شرکت بیمه ی امید درآمد و در بخش خسارت جانی بیمه ی شخص ثالث فعالیت خود را آغاز کرد. آنچه در زیر میخوانید برگی از خاطرات 38 سال خدمت وی در صنعت بیمه است.
همزمان با اشتغال در شرکت بیمه امید، اقدام به اخذ پذیرش برای ادامه تحصیل در رشته MBA از یکی از دانشگاه های معتبر آمریکا کردم و در اردیبهشت ماه سال 1356 پس از استعفا از شرکت بیمه امید به آمریکا رفتم و در دی ماه سال 1357 موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته MBA با گرایش مدیریت پیشرفته از دانشگاه ایالتی سال روس شدم. با توجه به اینکه در بهمن همان سال انقالب اسلامی ایران به پیروزی رسید، از ادامه تحصیل در آمریکا صرف نظر کردم و در اوایل فروردین ماه 1358 به ایران بازگشتم.
در همان سال بیمه مرکزی ایران با اخذ مجوز استخدام 8 نفر لیسانس بیمه و 8 نفر لیسانس حسابداری از هیأت دولت آگهی استخدام خود را منتشر کرد که اینجانب نیز به عنوان یکی از 700 داوطلب در آزمون شرکت کرده و پس از قبولی در آزمون کتبی و مصاحبه حضوری از دیماه سال 1358 در بیمه مرکزی ایران مشغول به کار شدم. در آن دوران ریاست کل بیمه مرکزی ایران به عهده فردی دانا، خوشنام و وطن پرست به نام عبدالحسین دانشپور بود که اینجانب خاطرات جالبی از ایشان در ذهن دارم. بر اساس برنامه ریزی به عمل آمده مقرر شده بود کارشناسان بیمه جدیدالاستخدام برای طی یک دوره کار آموزی در بخش صدور انواع رشته های بیمه به شرکت های بیمه معرفی شوند و در این راستا اینجانب به شرکت بیمه البرز که در آن زمان جناب آقای دکتر ضیاء رفیعیان مدیرعامل آن شرکت بود، معرفی شدم. مدت و حوزه کارآموزی اینجانب در بیمه البرز، بیشتر از آنچه که در ابتدا پیش بینی شده بود، ادامه یافت؛ زیرا اینجانب پس از انجام کارآموزی در بخش صدور انواع بیمه نامه ها تمایل خود را برای انجام کارآموزی در بخش خسارت بیمه های آتش سوزی، باربری و اتومبیل هم اعلام کردم و سپس درخواست کردم در بخش بیمه های اتکایی نیز کارآموزی نمایم که خوشبختانه مورد موافقت قرار گرفت. با پایان دوره کار آموزی در بخش بیمه های اتکایی، به منظور کمک به بخش صدور بیمه نامه، مدتی به شعبه امیر کبیر بیمه البرز انتقال یافتم و در اواخر خرداد ماه 1359 برای ادامه فعالیت به بیمه مرکزی برگشتم و در اداره خسارت صندوق تأمین خسارتهای بدنی که در آن زمان خسارت بدنی تمام شرکت های بیمه ملی شده را به نیابت آنها رسیدگی و پرداخت میکرد، منتقل شدم. یکی از خاطراتی که از مرحوم دکتر دانشپور به یاد دارم مربوط به دوره اشتغال اینجانب در صندوق تأمین خسارتهای بدنی است. در آن زمان تعهد بیمه شخص ثالث و به تبع آن صندوق تأمین خسارتهای بدنی در مقابل اشخاص ثالث به ازای هر نفر حداکثر
01هزار تومان بود که در صورت فوت یا نقص عضو یا انجام هزینه های پزشکی این مبلغ قابل پرداخت بود. لذا اینجانب پس از گذشت مدت کوتاهی نسبت به نحوه تشکیل پرونده، مدارک مورد نیاز، بررسی مدارک و تعیین میزان خسارت قابل پرداخت، اشراف کامل پیدا کردم و پس از آن ادامه کار در صندوق برایم جذابیتی نداشت. در یکی از این روزها متوجه آگهی استخدام بیمه مرکزی در روزنامه ها شدم. در این آگهی اعلام شده بود که بیمه مرکزی ایران در نظر دارد 5 نفر کارشناس که دارای مدرک لیسانس بیمه و فوق لیسانس مدیریت باشند را استخدام کند. ملاحظه این آگهی برای اینجانب که با داشتن تمام شرایط مطرح شده در صندوق تأمین خسارتهای بدنی مشغول انجام کاری بودم که نیاز چندانی به تخصص بیمه ای یا مدیریتی نداشت، بسیار عجیب بود. به همین جهت بلافاصله نامه ای به مرحوم دکتر دانشپور نوشتم و در آن نامه با اشاره به انطباق کامل شرایط خود با افرادی که قصد استخدام آنها را داشتند و کیفیت و اهمیت کاری که اینجانب در آن زمان انجام میدادم، این سوال را مطرح کردم که اگر افراد جدید نیز قرار است در مسؤلیت های مشابه من به کار گرفته شوند چه نیازی به داشتن لیسانس بیمه و فوق لیسانس مدیریت وجود دارد؟ به خاطر دارم که روز بعد از ارسال این نامه از سوی دفتر رییس کل با بنده تماس گرفتند و خواستند در وقت تعیین شده به ملاقات جناب آقای دانشپور بروم. تا زمان ملاقات با جناب آقای دانشپور دقیقا نمیتوانستم تصور کنم، که برخورد ایشان با بنده که کمتر از یک سال از زمان استخدام من میگذشت و به خود جرات و اجازه داده بودم که با ارسال نامه به تصمیم ایشان اعتراض کنم، چگونه خواهد بود؟ در جلسه ملاقات، ایشان با کمال ادب و متانت با من برخورد کردند و ضمن تحسین اینجانب و تأیید مطالبی که در نامه مطرح کرده بودم، فرمودند که شما نباید در صندوق تأمین خسارتهای بدنی کار کنید، بلکه محل کار شما در یکی از حوزه های نظارت یا فنی )اتکائی) است و متعاقباً اینجانب را به حوزه نظارت بیمه مرکزی، واحد نظارت بر امور نمایندگان و دلالان رسمی بیمه منتقل کردند. در اوایل سال 1360 جناب آقای دکتر سید محمد اعرابی که در آن زمان مدیرعامل شرکت بیمه ایران بود با حفظ سمت به عنوان رئیس کل بیمه مرکزی ایران انتخاب شد و جناب آقای مهرداد باقری نیز به عنوان قائم مقام ایشان در بیمه مرکزی ایران منصوب شدند. از این پس تحولات عدیده ای در صنعت بیمه پدید آمد و اینجانب نیز به نوعی درگیر تحولات شدم. لازم به ذکر است در زمان پیروزی انقلاب اسلامی در بازار بیمه کشور یک شرکت بیمه دولتی (بیمه ایران) 12 شرکت بیمه خصوصی و دو شرکت بیمه خارجی فعالیت میکردند که به موجب قانون ملی شدن شرکتهای بیمه در تاریخ 4/4/58، کلیه شرکتهای بیمه خصوصی داخلی ملی شدند و پروانه فعالیت شرکت های بیمه خارجی نیز باطل شد. مدیریت جدید بیمه مرکزی بر این باور بود که با توجه به اصل 44 قانون اساسی که بیمه را در بخش دولتی قرار داده است نیازی به فعالیت 13 شرکت بیمه دولتی یا شبه دولتی نیست و فعالیت یک یا حداکثر دو شرکت بیمه علاوه بر شرکت بیمه ایران که از ابتدا دولتی بوده است میتواند نیاز بازار بیمه کشور را بر آورده کند. متعاقبا با توجه به عواملی از قبیل وضعیت مالی، وضعیت پرتفوی و ترکیب سهامداران تصمیم گرفته شد، فعالیت بیمه ای شرکت های بیمه امید، آریا، ساختمان و کار، ملی، شرق، تهران، پارس، حافظ، دانا و توانا )ایران و امریکا) متوقف شود. همزمان با این اقدامات، اینجانب در اوایل سال 1360 به اتفاق جناب آقای پوستین چی و مرحوم ماشااله سرائی مقدم به عنوان عضو شورای سرپرستی شرکت بیمه امید منصوب شدم و متعاقبا طی سالهای 1360 و 1361 عضویت در شورای سرپرستی شرکتهای بیمه آریا، ساختمان و کار، ملی، شرق و تهران نیز به من تکلیف شد که در کنار دوستان مرحومم جناب آقای خاکی و سرائی مقدم این مسئولیتها را عهده دار گردیدم. در اوایل سال 1362 جنابان آقایان احمد گرانمایه و غلامعلی غلامی به عنوان رئیس کل و قائم مقام بیمه مرکزی ایران منصوب شدند و اندکی بعد عضویت در شورای سرپرستی شرکتهای بیمه البرز، دانا، پارس، حافظ و توانا نیز به مسئولیت های قبلی اینجانب افزوده شد. در اوایل سال 1363 به موجب حکم صادره توسط جناب آقای نمازی وزیر محترم وقت امور اقتصادی و دارایی به عنوان مدیرعامل شرکت بیمه البرز منصوب شدم و مسئولیت اداره 10 شرکت بیمه متوقف شده به شورای سرپرستی سه نفرهای متشکل از آقایان دستباز، رجبیان و مرحوم رحمت اله رشیدی محول شد. تا سال 1366 به عنوان مدیرعامل شرکت بیمه البرز انجام وظیفه کردم و پس از آن با عنوان مشاور رئیس کل بیمه مرکزی، به سازمان اصلی خود برگشتم. از سال 1366 تا سال 1385 که به افتخار بازنشستگی نائل شدم، مسئولیت های متعددی را بر عهده داشتم که به ترتیب عبارت بودند از: مشاور رئیس کل، مدیر دفتر مطالعات و پژوهش های بیمه ای، مدیر آموزش، مدیر خدمات رایانه ای، عضو کمیته فنی، رئیس کمیته فنی (4 سال) معاون نظارت و عضو هیات عامل بیمه مرکزی (6 سال). پس از بازنشستگی وقت خود را عمدتاً صرف انجام امور آموزشی، مشاوره ای و کارشناسی کردم واز سال 1388به بعد نیز به عنوان عضو هیات مدیره و رئیس شورای فنی شرکت بیمه نوین انجام وظیفه میکنم و از آذر ماه 1399 تاکنون به عنوان عضور هیئت مدیره بیمه پاسارگاد مشغول به فعالیت می باشم. لازم به ذکر است که در طول دوره خدمت در بیمه مرکزی ایران، اینجانب در دوره های آموزشی و سمینارهای مفید و ارزشمندی در داخل و خارج از کشور حضور داشتم که از جمله میتوان به دوره آموزشی پیشرفته بیمه در مرکز آموزش شرکت بیمه اتکایی سوئیس، دوره مدیریت و بازاریابی در مرکز آموزش شرکت بیمه اتکایی کلن، دوره مدیریت استراتژیک در سازمان مدیریت صنعتی و سمینارهای سالانه بیمه و توسعه اشاره کرد.
کلام آخر: اینجانب در طول دوره خدمت خود در صنعت بیمه، همواره سعی کرده ام اطلاعات و شناخت بیمه ای خود را کامل تر نمایم و نیز آنچه را که آموخته ام یا تجربه کرده ام در اختیار همکارانم در صنعت بیمه و دانشجویانم در دانشگاهها و مراکز علمی مختلفی که در آنها تدریس کرده ام قرار دهم. امیدوارم خداوند توفیق دهد که این مسیر را در آینده نیز به هر نحو ممکن ادامه دهم.
سپاس از آقای مژدهی @Mansour.Mozhdehi بابت ارسال اطلاعات این گفتمان.
خواهشمندیم مطالب خود در خصوص نامداران بیمه را به نشانی contact@sib.social ارسال فرمایید. مطالب ارسالی شما با ذکر نام شما منتشر خواهد شد.