خطای انسانی در فوران چاه شماره ۵ میدان نفتی باغجان هند
گرد آورنده: محسن رحیمی
۱۶۰ روز از فوران چاه شماره ۵ میدان نفتی باغجان هند می گذرد اما هنوز آتش مهار نشده است. فوران که خطر اصلی تحت پوشش در بیمه نامه OEE است اگرچه حادثه ای نادر و کم تواتر است اما شدت عواقب وقوع آن میتواند بسیار زیاد باشد. دو نفر کشته، ۴ نفر زخمی، تخریب حدود ۵۰ خانه، تخلیه و جابجایی اجباری حدود ۳۰۰۰ نفر، تخریب و از بین رفتن حدود ۷۰ هکتار مناطق جنگلی و زراعی در کنار هزینه های کنترل آتش در این مدت که هنوز مشخص نیست تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و از بین رفتن هزینه های حفاری و کار روی چاهی که دیگر قابل استفاده نیست همگی نشاندهنده اهمیت جلوگیری از چنین حوادثی است.
شرح مختصر حادثه
روز هفتم خرداد پیمانکاران در حال جایگزین نمودن یک ماسوره (اسپول) اسیب دیده در دهانه چاه بودند که فوران رخ داد. برای این جایگزینی باید تجهیز فورانگیر (BOP) از روی چاه برداشته شود که این کار با هماهنگی پیمانکار و کارفرما صورت گرفته است اما طبق سناریوی معمول در کلیه حوادث برخی قوانین و پارامترهای موثر بر ایمنی رعایت نشده است. قبل از برداشتن BOP چاه را از محلولی نمکی پر می کنند و در مواردی که فشار چاه بسیار بالا باشد از ستون گل حفاری نیز استفاده می شود. سپس در پایین چاه یک پلاگ یا مانع سیمانی برای جلوگیری از نشت چاه قرار میدهند تا هنگام برداشتن BOP چاه نشتی نداشته باشد.
خطای اول
به گفته متخصصان معمولا و حداقل ۴۸ ساعت زمان لازم است تا سیمان به شرایط ایده آل برسد و اصطلاحا خودش را بگیرد اما در این مورد اولین خطای انسانی برداشتن فورانگیر بعد از ۱۸ ساعت از قراردادن پلاگ سیمانی می باشد. همچنین قبل از برداشتن فورانگیر باید پلاگ سیمانی از نظر شرایط و شکل گیری بررسی می شد که در این مورد هیچ گزارشی ثبت نشده است.
خطای دوم
خطای انسانی دوم در محل نصب پلاگ سیمانی رخ داده و در حالیکه پلاگ باید در انتهای چاه (که عمق ۳۸۰۰ متری داشته) نصب می شده در حدود ۸۰۰ متری از سطح زمین قرار گرفته است و این یعنی گاز در فاصله ۳۰۰۰ متری از کف تا پلاگ، فضای بسیار زیادی برای رسیدن به مومنتوم فشاری مورد نیاز برای فوران داشته است. همچنین پلاگ معمولاْ باید ۷۰ متر ضخامت داشته باشد که در این خصوص نیز شبهاتی در رعایت این دستورالعمل نیز وارد است.
نگاه بیمه گرانه
از این دست خطاها و انحرافات در گزارش کمیته تخصصی بررسی و علت یابی حادثه باغجان کم نیست و در کل عدم برنامه ریزی، اجرای صحیح و نظارت بر عملیات در هر دو بخش کارفرمایی و پیمانکاری را میتوان ریشه وقوع حادثه دانست. در گزارش آمده است: «خلاء قابل توجهی در درک اهمیت عملیاتی حیاتی مانند برداشتن BOP در تیم وجود داشته و شاهد آن انجام این کار بدون داشتن یک مانع ثانویه ایمنی تأیید شده و آزمایش شده می باشد. کاستی های اساسی در برنامه ریزی این عملیات وجود داشت و همچنین عدم تطابق آشکاری بین برنامه ریزی و عملیات اجرا و انحراف آن از روش عملیاتی استاندارد به وضوح قابل استناد است» از نگاه بیمه گری این مثال تاکیدی است بر لزوم حضور و رصد عملیات حفاری توسط شرکت های ارزیاب ریسک. اتفاقی که به ندرت می افتد چون بیمه گران به حضور نماینده کارفرما به عنوان شخصی که انتظار میرود مقابل انحرافات فنی بایستد اکتفا می کنند. لازم است سر از برف بیرون بیاوریم.
سلام جناب آقای رحیمی عزیز
ممنون از بابت تهیه مطلب مفیدتان. صنعت بیمه به دانش امثال جنابعالی نیاز دارد ممنون که دریغ نمی کنید.
سلام، نفرمایید. بنده شاگردی میکنم و هر از گاهی درس پس میدهم.
ممنون آقای رحیمی.
به نظر شما اگر بیمه گران بخواهند ارزیاب بفرستند، افرادی با این تخصص بین ارزیابان به تعداد کافی هست؟